گروه سنی 4 تا 5 ساله ها :
کنترل احساس :
بین احساسات کودکان با رفتار آنها رابطه مستقیمی برقرار است. وقتی احساس خوبی دارند خوب رفتار می کنند.
کودکان در طول دوران رشد،طیف وسیعی از احساسات را تجربه می کنند؛ مشکل زمانی می تواند به وجود بیاید که کودک قادر به کنترل عاطفی خودش در مقابل حالتهایی مثل خشم،سرخوردگی، ترس و ناراحتی نباشد.
فقدان کنترل عاطفی معمولا" به طغیان های احساسی، گوشه گیری اجتماعی، پرخاشگری، اختلال اضطرابی و افسردگی منجر می شود.
در نتیجه آموزش تنظیم و کنترل احساسات کمک زیادی به کودکان می کند.
طراحی مباحث آموزشی این قسمت به همراه طراحی بازی های ویژه برای تمرین این مهارت بطور کامل به گروه، بازی موسسه مهرمن تعلق دارد که با تکیه بر سالها کار پژوهشی و نیاز سنجی کودکان و خانواده ها دستاوردهای شایان توجهی در این زمینه دارند.
1-کنترل از راه دور :
تصویر یک کنترل راه دور با دکمه هایش را بر روی یک کاغذ بکشید، حالا موضوع را بصورت قصه تعریف کنید و همزمان از کودک بخواهید نقش احساساتی که در قصه شما توصیف می شود را اجرا کند؛ در حال نشان دادن هر حسی که بود کنترلی را که ساخته اید را به طرفش نگه دارید و دکمه " stop " را فشار دهید.
کودک باید در همان حالت نمایش احساس باقی بماند تا شما مجدد دکمه " حرکت " را فشار دهید.
ماندن کودک در همان احساس ( از چهره گرفته تا بدن ) جزء تمرینات اولیه " کنترل احساس " هستند.
2-کنترل احساس در قصه های معروف:
قصه های آشنا و قدیمی را تعریف کنید و هر بار از کودک بخواهید تصور کند که اگر قهرمانهای قصه ، خودشان را کنترل کنند ادامه قصه به چه صورتی می شد؟!
مثلا" در قصه شنگول،منگول،حبه انگور،اگربچه ها احساس هیجان زدگی ( کنجکاوی) خودشون رو کنترل می کردند در زمان باز کردن در برای آقا گرگه ، ادامه قصه چطور می شد؟
3-خاطره گویی درباره " کنترل احساس " :
در یک جمع خانوادگی از همه بخواهید به ترتیب یک خاطره از خودشون که به خوبی قادر به " کنترل احساسشون " بودند رو تعریف کنند و بقیه تشویقش کنند.
اثر این خاطره گویی از طرف کسانی کخ مورد علاقه کودک هستند، در ذهن او بسیار ماندنی خواهد بود و خاصیت الگو پذیری را در او تقویت می کند.
- یک کمک کوچولو : حتی می توانید از خاطره های ساختگی برای این آموزش مهم استفاده کنید که کودک قادر به فهم جزییات رفتار شما باشد؛ چرا که بسیاری از مفاهیم در دنینی ما آدم بزرگها برای درک بچه ها بسیار پیچیده هستند.
قوانین :
بهترین سن برای آموزش " احترام به قوانین " ، 4 تا 8 سالگی است.اگر آموزش عمل به قانون در سن طلایی رشد یعنی 3 تا 8 سالگی داده شود،بیشترین بهره وری را در آینده برای والدین خواهد داشت.
در این ترم، آموزش قوانین به سایر مطالب افزوده می شود.آموزش عمل به قانون و اجرای صحیح آن در دوران کودکی میسر است؛ زیرا در دوران نوجوانی ، والدین می توانند با او وارد معامله شوند و از او بخواهند تا به قوانین عمل کند.
نه فقط سن آموزش قانون بلکه نحوه اجرای آن هم در میزان تاثیر گذاری آن نقش دارد؛ بنابراین افراط و تفریط در اعمال قانون در خانواده ها بسیار شایع است و واقعیت این است که حفظ تعادل در این زمینه کار بسیار دشواری است.
1-قوانین خانه ها :
تا به حال بصورت جدی و رسمی درباره قوانین خانه با هم گفتگو کردید؟
تعطیلات نوروزی فرصت بسیار خوبی است برای بازنگری قوانین نا نوشته جمع خانواده یا حذف و اضافه قوانین جدید برای ارتقاء کیفیت با هم بودن و با هم لذت بردن از کنار هم بودن در سال جدید!
2-بررسی علت قوانین :
یکی از قوانین اجتماعی ( مثل راهنمایی – رانندگی یا قانون خرید کردن یا ...)را با دلیل برای کودکتان توضیح دهید. هر چقدر بتوانید به دلایل بیشتری ، با مشارکت کودک ،برسید لزوم بودن قوانین و پایبندی به آنها عمیق تر خواهد شد.
3-قوانین مهمونی رفتن یا مهمون داشتن :
در تعطیلات نوروز، دید و بازدید ها به حدی زیاد می شود که مدیریت رفتار کودک بسیار سخت خواهد شد؛ قوانین دید و بازدید را قبل هر مهمانی و بارها و بارها در تعطیلات تکرار کنید.
حل مساله :
حل مساله موردی است که در این مرحله رشدی، در اتاق بازی مشغول به تمرین هستیم.
نیاز کودکان به داشتن مهارت حل مساله از کودکی و سنین پیش از دبستان کاملا" ملموس است.
کودکان هر روز با مسائل و مشکلات زیادی برخورد می کنند.مشکلاتی از قبیل شریک داشتن در اسباب بازی، رعایت نوبت،مساله در انجام دادن بازیها، دوست یابی و...
مهارت حل مساله به کودکان کمک می کند تا اعتماد به نفس لازم را برای تسلط به تواناییهایشان در مواجهه با مسائل داشته باشند.
در صورت عدم داشتن قدرت حل مساله ، کودکان از انجام خیلی کارها ممانعت می کنند و سعی و تلاشی برای حل مشکل نمی کنند.
کودکانی که ضعف در مهارت حل مساله دارند، نمی توانند در برخورد با مشکلات به این فکر کنند که راه حل های دیگری هم برای مساله پیش آمده وجود دارد.
پس این وظیفه با ما بزرگترهاست تا به کودکان کمک کنیم که بتوانند گزینه های موجود برای تصمیم گیری صحیح در مواجهه با یک مشکل را بررسی کنند.
تمرین هایی برای تقویت مهارت " حل مساله ":
1-حل مساله یکی از مسائل کودکان در جامعه!!
تا حالا فکر کردید که بچه ها هم دارای معضلات خاص خود در جامعه هستند!؟
مثل کوتاه بودن قدشون و بالا بودن سطح بعضی از نیمکت ها یا آب خوریها !
یکی از این مشکلات اجتماعی کودکانه (!!) بسیار با اهمیت را با کمک خودشون بررسی کنید و چند راه حل برایش پیدا کنید.
اگر در کارگاه " حل مساله " سال قبل در موسسه شرکت کرده باشید، به خوبی مراحل یک حل مساله را می دانید و می توانید به کودک کمک بزرگی کنید.
2-حل مساله برای یک آدم خیالی :
یک آدم نقاشی کنید با یک احساس خیلی واضح ( مثل خشم،تعجب،ترس، شادی و...)
حالا از کودک بپرسید به نظرت چه اتفاقی برای این نقاشی افتاده؟
چطور می توانیم برای خالی کردن احساس این نقاشی کمکش کنیم؟
3-راه رسیدن به آرزوها چیه؟
یکی از مسائل بشر از ازل تا ابد، راه رسیدن به آرزوهاست! درسته؟
چه خوبه کع از کودکی این دغدغه ذهنی با جزییات بررسی بشه. به شکل یک مساله دیدن این دغدغه باعث میشود طبق تکنیک های حل مساله که امیدواریم در جلسه آموزشی کارگاه حل مسالهشرکت کرده باشید و نکته ها را به خوبی اجرا کنید!!
راههای فراوانی برای رسیدن به آرزوها پیدا بشه!
آموزش مادرانه 1 :
تلویزیون دیدن بچه ها خوبه یا بد؟
دو نکته قبل مطلب اصلی اینکه :
اولا" مخاطب این برنامه کیست؟
به دلیل اینکه کودک هنوز قدرت تجزیه و تحلیل کافی ندارد، دیدن برنامه های مخصوص بزرگترها به او آسیب می رساند و ترس، اضطراب، هراس و نگرانی در او ایجاد می کند.
دوما" برنامه جنبه آموزشی دارد یا سرگرم کننده؟
نباید صرفا" جنبه آموزشی برنامه را در نظر گرفت.کودکان بیشتر نیاز دارند برنامه های سرگرم کننده ببینند.
و حالا مطلب اصلی:
1-دیدن تلویزیون با صدای آهسته، دقت کودک را افزایش می دهد( افزایش مهارت دیکته نویسی در آینده نزدیک)
2-بعد دیدن برنامه تلویزیونی از کودک سوالاتی درباره برنامه که دیده بپرسید (افزایش دقت و حافظه).
3-کودک نقشهای مختلف ( زن ، مرد، مشاغل و...) را ببیند.
4-همراهی والدین در دیدن تلویزیون قطع نشود, کودکان مدام دچار سوالات متعدد می شوند و قادر به هضم همه اطلاعاتی که دریافت می کنند نیستند.
5-تلویزیون باعث گرد همایی خانواده ها شود که ساعتی را با هم وقت بگذرانند.
1-از تلویزیون به عنوان " پرستار کودک " استفاده شود!!
2-تلویزیون جایگزین " والدین " شود!!!
3-باعث قطع تبادل و ارتباط اعضای خانواده باشد!!!
4-جای تحرک و فعالیت طبیعی کودک را بگیرد!!!!
5-فیلمهای پرخاشگرایانه-قهرمان پرورانه عجیب و غریب ( مثل نجات کل دنیا توسط یک کودک 10 ساله !!!) – پلیسی – فیلمهای دارای مضامین یا صحنه های جنسی ( عاشقانه های عجیب – غریب قهرمانهای داستان)!!!!!
آموزش مادرانه 2:
وسوسه ها را حذف کنیم !
کودک تا 6 سالگی مفهوم خوب و بد را نمی داند ؛او تنها درست و غلط را می شناسد.البته باید همیشه به کودک گفته شود که بچه خوبی است.
وسایل وسوسه انگیز برای کودک را باید از دسترس او خارج کرد تا دائما" در حال " نه گفتن " نباشیم.
برای بچه ها دنیا مانند کیک شکلاتی بزرگی می ماند که هر قسمتی از آن یک رنگ است و طعم متفاوتی با دیگر نقاط آن دارد.
دست نزدن به چنین چیزی حتی برای ما بزرگترها هم سخت و دشوار است؛ چه رسد به کودکان!
بچه ها هم باید این کیک شکلاتی را مزمزه کنند ولی متناسب با مرحله رشدی و سن و سالشان !
بنابراین سعی می کنیم وسایلی را که کودک نباید به آن دست بزند را تا حد امکان از جلو دستش برداریم.
با حذف وسوسه ها از به کار بردن واژه های منفی مانند " نه نکن " ، " دست نزن " و... رها می شوید.
این کلمات باعث ضربه به اعتماد به نفس کودکان در طولانی مدت می شود.
آموزش پدرانه :
- هر روز فرزندتان را در آغوش بگیرید.
- انتظار متانت، منطقی بودن، از خود گذشتگی یا سایر معجزه ها را از فرزندتان نداشته باشید. او فقط یک کودک است!
- روز را هرگز با جر و بحث و بگو مگو با فرزندتان به پایان نرسانید.
- درک کنید که حتی افراد خردسال،مثل فرزندتان، هرازگاهی دل شکسته می شوند.
- اگر فرزندتان دوست ندارد که برای تفریح و سرگرم کردن او سر به سرش بگذارید، این کار را نکنید.
- همیشه به فرزندتان فرصت دیگری بدهید تا خطایش را جبران کند.
- ادب و انضباط با قاطعیت و جدیت اعمال می شود نه با خشونت.
- هر چند وقت یکبار موقع حرف زدن،قدتان را به قد کودکتان برسانید تا با او تماس چشمی برقرار کنید.
- لباسهای قدیمی تان را برای بازی کردن به کودکتان بدهید.
- هرگز نگویید " هرگز " !
- عادت نکنید که فرزند خود را با دیگران مقایسه کنید!
- هنگام شادی با کودکتان بخندید... و هنگام اندوه با آنها همراه شوید.
- فرزندتان را مطابق معیارهای دیگران بزرگ کنید.
- زمانی را به یاد بیاورید که کودک بودید و در واکنش به رفتار والدینشان می گفتید " وقتی بزرگ شوم هرگز این رفتاری که با من دارید را با فرزندم نخواهم داشت !
حالا شما پدر شدید و موقع عمل به قولی است که به خودتان داده اید!
- همیشه قبل رفتن به سرکار با فرزندتان خداحافظی کنید! همیشه! همیشه!
- هرگز فراموش نکنید! شما نخستین و مهمترین معلم فرزندتان هستید!