گروه سنی 3 تا 4 ساله ها :
مهارت های گروهی :
مهارت روابط بین فردی مهارتی است در جهت تعامل مثبت با افراد به خصوص اعضای خانواده در زندگی روزمره، شناسایی مرز روابط با دیگران و ایجاد روابط صمیمانه متعهدانه با هم.
کودکان با توجه به الگوهای اجتماعی شدن این مهارت را می آموزند و با حمایت عاطفی می توانند در آینده با وجود این مهارت با استقلال کافی زندگی می کنند.
به کمک این مهارت،کودک خواهد توانست انتظارات و توقعات منطقی خود را بیان
کند، در زمان لازم " نه " بگوید و رفتاری جراتمندانه داشته باشد.
آن چه در این بخش حایز اهمیت است ،آموزش همزمان خانواده می باشد. بطور مثال در مبحث " جراتمندی " به عنوان یکی از مولفه های مهارت بین فردی،باید خانواده ها از جزییات و نحوه آموزش به کودکان آگاه باشند تا این آموزش ها بطور همزمان با کودک انجام شود.
مباحثی مثل " مهارت نه گفتن "، " مراقبت از خود " ،" عزت نفس "، " اعتماد به نفس " و... از این دست مطالبند.
1-نقاشی های نیمه کاره :
هر چه تعداد افراد بیشتر باشد هیجان بازی بیشتر می شود.هرکس با کاغذی که در اختیار دارد نقاشی را بکشد، در یک مدت زمان از پیش تعیین شده ( بین 3 تا 5 دقیقه ).
بعد اتمام زمان ، نقاشی ها با هم عوض شود؛ حالا هر کس باید نقاشی تازه ای که به دستش رسیده را به سلیقه خودش تکمیل کند باز هم در بازه زمانی معین.
اتمام کار وقتی است که هر کس نقاشی خودش را به دستش میرسد.نقاشی که حالا توسط یک گروه کامل شده است.
2-معرفی گروهی :
بصورت دایره وار بنشینید (در گروه بیش از 2 نفر هیجان انگیزتر می شود)، هر کس یک مطلبی برای معرفی خودش بیان کند، نفر دوم باید ضمن تکرار معرفی نفر قبلی ، معرفی خود را هم انجام دهد.
نفر سوم باید مطالب نفر اول و دوم را کامل و بدون اشتباه بیان کند و مطلب جدید خودش را بگوید. هر چقدر بازی ادامه پیدا کند حفظ کردن معرفی ها از نفر اول کار بسیار سختی خواهد بود.
مثلا" نفر اول: من مریم هستم
نفر دوم : من مریم هستم – رنگ قرمز را دوست دارم
نفر سوم: من مریم هستم- رنگ قرمز را دوست دارم- به مدرسه می روم.
و ادامه بازی !
3-سفر هیجان انگیز خیالی :
تا به حال به سفر خیالی رفته اید؟ مثلا" در تصور و رویا به دریاها، جنگل یا بالای کوه برفی؟
حالا اگر به صورت گروهی یک سفر خیالی بسازید چه تجربه با مزه ای خواهد شد؟
هر چقدر می توانید تصوراتتان را با هیجان بیان کنید تا کودک هم غرق بازی شود.
هیجان گروهی بسیار لذت بخش تر از رویاهای انفرادی است.
4-آیینه شدن :
یک نفر بصورت رهبر در جلو بایستد و بقیه آیینه او شوند،تمام حرکات ( حرکات صورت ، بدن و...) باید عینا" تکرار شود.
شناخت احساسات و هیجانات :
احساسات و هیجانات با افزایش سن و تجربه ظرفیتش تغییر می کند، در این مرحله سنی ، کودک قادر است به خوبی روال روزمره را دنبال کند.کودک می تواند قوانین پایه را بفهمد و به آن ها احترام بگذارد.
از نظر احساسی می توانند از خود عاطفه نشان دهند؛ با دیگران همدردی می کنند و در مواقع ناراحتی به دیگران آرامش می دهند.
این آموزش به صورت کامل با توجه به سابقه کاری و تحقیقات میدانی طبق نیاز سنجی های مختلف در طی سالیان کاری،توسط کادر مجرب کارشناسان مهر من طراحی و اجرا می گردد.
1-احساس کی چیه ؟
برای حدس زدن احساس افراد ،یک مسابقه ترتیب بدین. این بازی بسیار کاربردی و هیجان انگیز است و در همه جا هم قابل اجراست. در ماشین، سفر،فروشگاه، مهمانی و....
هر کس به نوبت باید احساس افراد را حدس بزند. مثلا" شادی، غم،تعجب،خستگی،گشنگی....
2-بانک احساس :
تنها ابزار این بازی برگه های کوچکی است که حالتهای احساسی مختلف روی آن کشیده شده باشد.حالا کافی است بازی را برای کودک توضیح دهید.
کودک باید تمام احساساتی را که تا به لحظه شروع بازی در آن روز تجربه کرده را به یاد بیاورد و برای " بانک احساس " تعریف کند،بانکدار در صورت درست بودن " احساس " کودک و تطبیق با ماجرایی که دلیل ایجاد آن حس شده، یک برگه از احساسات را به کودک می دهد.
هر چه تعداد تعریفها درست باشد، کودک کارتهای احساس بیشتری را می تواند طلب کند.
بیان احساس :
بچه ها بطور غریزی نمی دانند که چطور باید افکار و احساساتشان را بیان کنند.همچنین بطور خودکار آماده گوش دادن به دستورات و پیروی از آنها نیستند و باید آموزش ببینند.
ابراز احساسات در کودک ، کمک می کند تا با آن احساس کنار بیاید.
ابراز احساسات در قالب یک مکالمه صحیح و گفتن آن به شخصی که به او اعتماد دارد تقریبا" همیشه موجب می شود تا کودک احساس بهتری پیدا کند.
بطور کلی هر چقدر آگاهی نسبت به احساس بیشتر شود،فرد می تواند راحت تر با دیگران کنار بیاید.
1-تعریف قصه و احساسات آن :
یک قصه آشنا را برای کودک تعریف کنید؛ بعد از تعریف هر قسمت از کودک بخواهید احساس قهرمانهای داستان را از قول آنها بیان کند.
2-پانتومیم احساسات :
فقط با استفاده از " زبان بدن " باید قدرت انتقال احساس را تمرین کنیم.
از احساسات ساده تا پیچیده مثل : شادی ، غم،تعجب ، نفرت،هیجان زدگی، حوصله نداشتن و....
3-احساسات من در تعطیلات :
فرصت تعطیلات بسیار زمان مناسبی برای گفتگو درباره احساس در هر برنامه و ماجراهای هیجان انگیز نوروز!
بعد هر مهمان داشتن یا مهمانی رفتن، بعد سفر، بعد یک گردش کوتاه ....
درباره انواع احساسات تجربه شده گفتگو کنید و طیف احساسات را از مثبت تا منفی بیان کنید.
به کودک کمک کنید تا برای هر احساسش نام مناسبی پیدا کند.
راستی بیان احساس شما پدرها، مادرها چگونه است !؟!
آموزش مادرانه :
سهم والدین و کودک در تربیت :
سهم کودک در تربیت خودش
|
سهم والدین در تربیت کودک
|
سن کودک
|
25%
|
75%
|
تولد تا 8 سالگی
|
50%
|
50%
|
8 تا 12 سالگی
|
75%
|
25%
|
12 تا 18 سالگی
|
100%
|
0
|
بالای 18 سالگی
|
و خبر خوب اینکه شما در " زمان طلایی تربیت " قرار دارید !!
سهم شما در تربیت کودکتان در حال حاضر 75% است.
یادتان باشد اگر اکنون که تنها 25% سهم تربیتی خود را در اختیار دارد، " نقر اول " خانه باشد و بتواند قوانین مهم مثل خواب ، غذا و... را بشکند، قاعدتا" در 18 سالگی نباید انتظاری از او داشته باشید!!
تلاش کنید از این دوره طلایی به بهترین نحو استفاده کنید.اگر در اجرای قوانین در مرحله تولد تا 12 سالگی اقتدار لازم را نداشته باشید و سهم خود را در تربیت به خوبی رعایت نکنید ؛ متاسفانه در مرحله 12 تا 18 سالگی که سهم کمتری دارید ، عمدتا" قادر نخواهید بود در تربیت کودکتان نقش چندانی ایفا کنید!
آموزش مادرانه :
از " همزیستی " تا " همبستگی "
شما در کدام مرحله هستید ؟
کودک از هشت مرحله در دوران رشد روانی خود عبور می کند تا به " عشق سالم " برسد؛
1-همبستگی :
کودک تا چهار ماهگی حتی تفاوتی بین دست خودش و مادر نمی شناسد و توانایی این تشخیص و تفکیک را ندارد و با جهان و طبیعت اطراف یکی است. خودش را همه دنیا و دنیا را خودش می انگارد.
2-چسبندگی :
در حدود یک سالگی به مادر می چسبد؛ به همین دلیل است که اضطراب جدایی در این مرحله (6 تا 18 ماهگی ) اتفاق می افتد و کودک نمی تواند مادر را کنار خود نداشته باشد.
3-اعتیاد :
حدود سه سالگی کودک به نوعی معتاد می شود بدین معنی که همه چیز را زیر پا می گذارد تا به آن چیزی که به آن وابسته است برسد و وقتی که ارضا شد برای مدتی آن را رها می کند و دوباره در وقت نیاز به او می چسبد.
4-عادت :
حدود پنج سالگی کودک به این مرحله می رسد و ترجیح می دهد که با مادر باشد ولی نبودن با مادر را تا حد کمی تحمل می کند.
5-وابستگی :
از حدود هشت سالگی کودک به خاطر رفع نیاز و احتیاج به مادر می چسبد نه یه خاطر محبت و دوستی. به همین دلیل است که بزرگترین اضطراب در این دوران ، ترس از مرگ پدر و مادر است.
6-جدایی :
این مرحله بین 8 تا 12 سالگی اتفاق می افتد؛ بدین گونه که کودک در این دوران باید از پدر و مادر جدا شود و در 12 سالگی به این نتیجه برسد که من بدون پدر و مادرم هم زنده ام هم خوب و خوش.
7-استقلال و آزادی :
حدود 18 سالگی اتفاق می افتد که کودک روی پای خود ایستادن را تجربه می کند.
همبستگی :
به این معنی که در عین حال که ما مستقل از هم هستیم و نیازی به هم نداریم ولی در کنار هم می توانیم آرامش بگیریم.
این مفهوم همبستگی را به معنای " عشق سالم " تعبیر می کنند.
آموزش پدرانه :
- وقتی برای فرزندتان قصه یا افسانه ای تعریف می کنید که آن را دوست دارد، بکوشید نام فرزند خود را روی شخصیت های مثبت یا قهرمان آن قصه یا افسانه بگذارید.
- تا آنجا که می توانید به فرزندتان مباهات کنید و کمتر ایراد بگیرید.
- برخی شب ها پای تلویزیون بنشینید و برنامه های مورد علاقه فرزندتان را همراه با او تماشا کنید
- اگر نمی توانید واژه ها و عبارت های مناسبی برای حرف زدن یا انتقال احساس یا منظورتان به فرزند خود بیابید، او را محکم در آغوش بگیرید که این همه چیز را به او میرساند.
- حتما" یکبار با فرزندتان اتومبیل خود را بشویید!
- برای اسباب بازی های مورد علاقه فرزندتان ارزش قائل شوید.
- روز را با جر و بحث و بگو و مگو با فرزندتان به پایان نرسانید.
- وقتی فرزندتان نیاز به آرامش دارد، نگران نباشید که موهایتان آشفته یا لباس هایتان چروک شود( اهمیت قائل شدن برای فرزندتان سبب می شود تا بتوانید رابطه صمیمانه و عاطفی برقرار کنید؛ این یکی از پایه های تقویت عزت نفس فرزند شماست.
- هر گاه تضادی میان کار و خانواده پیش آمدآمد، " خانواده " را بر کار مقدم بدانید.
- فرزند خود را همانگونه که هست ، بپذیرید و از او راضی و خرسند باشید.
- هرگز، هرگز و هرگز فرزندتان را با فرزند دیگران یا حتی کودکی خودتان مقایسه نکنید.