نقاشی زبان كودك است. كودكان برخلاف بزرگسالان هستند. آنها از طریق نقاشی كشیدن، قصه گویی، بازی كردن و… شناخته می شوند.
نقاشی به ما كمك می كند تا به دنیای درونی و روح كودك پی ببریم، بدانیم چه نیازهایی دارد، آیا كودك ناسازگار یا بیمار است؟ در بزرگسالی می خواهد چه كاره شود و… به دلیل علاقه ی بسیار ی از خانواده های عزیز و اهمیت نقاشی كودكان در این مقاله مفهوم خورشید، ماه، آسمان، زمین، اتومبیل و حیوانات رابا هم بررسی می كنیم، لطفاً توجه داشته باشید كه شما به كودك، موضوع نقاشی نمی دهید و خودش آزادانه نقاشی می كند.
1ـ خورشید و ماه
در اغلب نقاشیهای كودكان، خورشید دیده می شود. خورشید نشانه ی امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به قول روانشناسان خورشید به معنی پدر است. وقتی رابطه كودك و پدر خوب است كودك خورشید را در حال درخشیدن می كشد و وقتی رابطه ی آن دو مطلوب نیست كودك خورشید را در پشت كوه ناپدید می كند.
ترس كودك از پدر به رنگ قرمز تند و یا سیاه در نقاشی دیده می شود. البته با یك نقاشی ما به قضاوت نمی پردازیم بلكه باید چندین نقاشی كودك را بررسی كرد. ماه نشانه ی نیستی است. اغلب كودكان ماه را كنار قبر و قبرستان می كشند. كودكان در نقاشی خود ماه را با مرگ معنی می بخشند.
2ـ آسمان و زمین
آسمان به معنی الهام و پاكی است. ولی زمین به معنی ثبات و امنیت می باشد. كودكان خیلی كوچك هیچ وقت خطی برای نشان دادن زمین ترسیم نمی كنند، ولی در سن 5 یا 6 سالگی كه آغاز به درك دلایل منطقی می كنند به كشیدن زمین نیز می پردازند.
3ـ اتومبیل
درجامعه ی امروزی ماشین نشانه قدرت است، به همین دلیل در نقاشیهای كودكان مخصوصاً پسر بچه ها ماشین زیاد دیده می شود. وقتی یكی از اعضای خانواده كه اغلب پدر و گاهی خود كودك است، رانندگی می كنند، از دیدگاه برون فكنی اهمیت پیدا می كند. بیشتر نوجوانان به بهانه ی اینكه كشیدن تصویر آدم حوصله شان را سرمی برد یا سخت است، از كشیدن شكل آدم خودداری می كنند اما به اعتقاد پژوهشگران ترجیح دادن كشیدن ماشین در این دوره خود به خود نشان دهنده ی وابسته بودن شخص به دنیای خارج و زندگی ماشینی است. البته این مسائل بستگی به سن، فرهنگ و عوامل ذهنی و… نوجوان دارد.
4ـ حیوانات
اگر در نقاشی كودك شما تصاویر حیوانات دیده می شود ، ممكن است دلایل مختلفی وجود داشته باشد كه شما با صحبت كردن با كودك پی به آن می برید. كودكی كه در روستا زندگی می كند و یا حیوانات خانگی دارد و یا عاشق حیوانات باشد و یا حتی زیاد به باغ وحش برود طبیعی است كه حیوان بكشد. پس فرهنگ و طرز زندگی كودك در خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر كودك به نوعی با حیوانات رابطه نداشته باشد و حیوان برای او در دسترس نباشد تصویر حیوان در نقاشی او اهمیت خاصی پیدا می كند. گاهی ممكن است كودك احساس گناه و تقصیری را كه تجربه كرده و جرأت نكرده آن را ابراز كند در نقاشی و در قالب حیوان نشان دهد.
مثلاً كودكی ممكن است به دلیل اینكه دیشب درجایش خرابكاری كرده و سرزنش شده ، احساس گناه كرده باشد و در نقاشی اش شكل حیوان خاصی را مثل مارمولك بكشد. كشیدن حیوانات درنده نشانه ی فشارهای درونی مخفی كودك است. مثلاً كودكی كه نسبت به برادر كوچكتر تازه به دنیا آمده اش حسادت می كند، در نقاشی ممكن است گرگ بكشد كه این نشان دهنده ی ترس و دلهره ی كودك از تازه وارد كوچولو است.دوستان خوبم، توجه داشته باشید كه در تجزیه و تحلیل نقاشی كودكان كه كاری بسیار ظریف و حساس است چون یك كار تخصصی و تجربی است شما رأی قطعی نمی دهید. كودك شما باید خودش به میل خودش موضوع نقاشی را اتنخاب كند.
شما نباید بالای سر او بنشینید و به او مداد رنگی به میل خودتان بدهید. او در نقاشی كردن باید آزادی كامل داشته باشد. در پایان نقاشی از كودك بخواهید كه در مورد تصاویر كشیده شده برای شما حرف بزند. این گونه اطلاعات به شما در تجزیه و تحلیل نقاشی كودك كمك می كند. كودكان را به كشیدن تشویق كنید اما آنها را مجبور نكنید كه همین الان برای شما نقاشی بكشند.
● نمادهای اصلی اندامها
▪ سر
معرف مرکز شخصیت، قدرت فکری و عامل اصلی کنترل فشارهای درونی است. کودکان، همیشه سرهای بزرگ ترسیم میکنند؛ ولی اگر سر، زیاد بزرگ باشد، نشانگر آن است که من کودک، بیش از حد طبیعی است.
▪ صورت
چون بسیار اهمیت دارد، بیشتر تنها کشیده میشود. کودکان پرخاشگر، جزئیات آن را به حد اغراقآمیزی بزرگ، ترسیم میکند؛ در حالی که کودکان خجالتی، جزئیات را از نظر میاندازند و فقط دایرهٔ صورت را ترسیم میکنند.
▪ دهان و دندانها
ممکن است معنی نیاز به مواد خوراکی را نمایان سازد و نیز به معنی پرخاشگری است. اگر لبها بسته باشند، نشاندهندهٔ تنش و فشار است. چانه نیز تمام قدرت مردانگی است.
▪ چشمها
اجتماعی بودن کودک را نشان میدهد. کودکان خودستا، چشمها را با حالتهای درنده و وحشی میکشند. چون چشمها ارزش زیبائی نیز دارند؛ بنابراین دختران چشمها را خیلی بزرگ میکشند.
▪ دستها و بازوها
در دوران اولیهٔ زندگی کودک برای شناخت محیط اطراف زیاد بهکار میرود. در مرحله بعد، بهعنوان پیشرفت ”من“ و سازگاری اجتماعی بهکار میآید. کودکان ضعیف و درونگرا، بیشتر برای آدمک، پا نمیگذارند و یا او را به حالت نشسته، نقاشی میکنند.
▪ بالاتنه
اگر باریک و لاغر کشیده شود، مشخص کننده این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاقی و بزرگ شدن، میترسد. بالاتنهٔ لاغر، ممکن است نشاندهندهٔ ضعف جسمانی واقعی باشد.
● خانه
در نقاشیهای کودکان، خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده میشود. بهطور معمول، کودک خانهای معمولی و پیشپاافتاده را ترسیم میکند؛ ولی با رشد کودک، ساختمان خانه نیز تکامل مییابد. هنگامی که پدر و مادر از هم جدا شده باشند. خانه به دو قسمت تقسیم میشود و بیشتر، دارای دو در ورودی است که یک قسمت از خانه نماد زندگی خانوادگی واقعی و قمست دیگر، نشانگر زندگی تحمیلشده بر کودک است.
● درخت
ریشههائی که در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت میکند، نماد فشارهای غریزی است. شاخهها و برگها، بیانگر طریق ارتباطی با دنیای خارج است. ریشه، نسبت به بقیهٔ قسمتهای درخت، اهمیت بیشتری دارد و نشانگر طبیعت عاشقانه و در عین حال، محاظفهکارانه کودک است، تنهٔ درخت ممکن است کوتاه یا بلند کشیده شود بچهها در سنین قبل از مدرسه، تنهٔ درخت را بلند ترسیم میکنند؛ ولی بعد از این سن، باند بودن درخت، بیشتر نشانگر عقبماندگی فکر و یا بیماری عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای قبل از مدرسه است. اگر تنهٔ درخت، کوتاه کشیده شود، نشانر جاهطلبی و بلندپرواز بودن کودک است.
● اتومبیل: در جامعههای امروزی، ماشین، نماد قدرت است؛ به همین دلیل در نقاشیهای کودکان به خصوص پسران، زیاد ماشین دیده میشود.
● فاصلهٔ بین اشخاص نقاشی
اعضاء یک خانواده هماهنگ، در نقاشی کودکان همیشه دست در دست هم نشان داده میشوند. نزدیک شدن دو یا چندین شخصیت، نشانگر انس و افت واقعی آنان و یا تمایل کودک به آنان است. ولی اگر کودکی فکر کند که خواهرش بیشتر از او مورد توجه پدر و مادر است، خواهرش را بین پدر و مادر خود را دورتر از آنان قرار میدهد.
اگر یک کودک، نسبت به برادر کوچکش، احساس حسادت کند و از اینکه برادرش جای او را در گسترهٔ عواطف پدر و مادرش بگیرد وحشت داشته باشد، ممکن است در نقاشی خود او را حذف کند یا آنکه در موضع فرزند بزرگتر قرار دهد و خود را به شکل بچهٔ کوچکتر ترمیم کند و یا بالاخره به سادگی جای او را بگیرد.
● جنسیت
مطالعههای زیادی به این نکته تأکید کردهاند که هنگامیکه از کودکان درخواست میشود نقش یک انسان را بکشند، اول جنسیتی را میکشند که خود دارند.
● عاملهای شناختی و ادراکی در نقاشیهای کودک
در نقاشیهای کودک، تفاوت بسیار گستردهای میزان تفکر منطقی و آگاهانه و رفتار ناخودآگاه همچنین بین ظاهر و باطن اشیاء و خودمحوری و مردمدوستی کودک، به چشم میخورد. در سنین زیر ۷ سال، کودک چیزی را میکشد که فکر میکند باید باشد؛ بدون توجه به اینکه در عمل، آن را ببیند
بچهها معمولا در يک سالگي قلم به دست ميگيرند و با آن به کاغذ ضربه ميزنند، بدون آنکه بتوانند اثري روي کاغذ به جا بگذارند....
کمکم در سنين 18 تا 20 ماهگي، موفق به کشيدن خطوط ميشوند و ميل ذاتيشان به اثرگذاري و لذت بردن از کارهاي خودساخته، مهمترين عامل در بروز شکلگيري اين خطوط است. به مرور زمان، آن خط خطيهاي اوليه، معنا و مفهوم بيشتري پيدا ميکند و در حدود 3 سالگي، ديگر خط نگاري کودک فقط براي لذت بردن از حرکت يا فشار مداد روي کاغذ نيست؛ بلکه او سعي ميکند با ترسيم تصاوير، احساسات درونياش را متناسب با تجربههاي زندگي کوتاهمدتش بروز دهد. از 5، 6 سالگي به بعد نيز کودک قدرت و توجه بيشتري براي نظارت بر واقعيات بيروني پيدا ميکند و چون لغات بيشتري آموخته است، بهتر از قبل ميتواند اختلاف اشيا را با همديگر درک کند. بنابراين نقاشي در اين دوران، ترسيمي است از چيزهايي که برايش مهماند؛ حتي اگر در واقعيت قابل رويت نباشند.
سایت سلامت طی پرسش و پاسخی با یکی از محققان این مسئله را تشریح کرده است.
آيا نقاشي کودکان نشانهاي از تفکرات آنها است؟
بله؛ تصويري که کودکان از خودشان ميکشند با تصويري که آنها از خودشان در ذهن دارند، ارتباط مستقيم دارد. دختربچههايي که هميشه در خانواده از آنها تعريف و تمجيد ميشود، معمولا تصوير خودشان را زيبا و با لباسهاي پفدار ميکشند و اين خيلي خوب است که بچهها خودشان را دوست داشته باشند. در عين حال، نقاشي کودکان براي روانپزشکان اطفال آنقدر مهم است که گاهي آنها از همين نقاشيها به عنوان آزمون تشخيصي استفاده ميکنند.
اين آزمون چگونه و در چه گروه سني انجام ميشود؟
ما معمولا با نقاشي، يک شکل نيمهکاره ميکشيم و از کودکي که در طيف سني 5/3 تا 5/5 سالگي است، ميخواهيم آن را ادامه بدهد. بچههايي که آن را خوب و قشنگ ادامه ميدهند، معمولا بچههاي خوشحال و شادي هستند ولي کودکاني که شکل نيمهکاره را تبديل به يک نقاشي زشت و ترسناک ميکنند، معمولا از وحشتهاي مستقيم يا غير مستقيم رنج ميبرند. از طرفي در تمام اجزاي نقاشي کودکان، از رنگها گرفته تا خطوط و اندازهها، رازي نهفته است. مثلا دقت بيش از حد بچهها به هنگام نقاشي يا تلاش فوقالعادهشان براي اينکه هر چيزي سرجاي خودش ترسيم شود، ميتواند نشانهاي از استعداد ابتلا به وسواس در کودک تلقي شود. البته چيزي که قبل از تفسير نقاشيهاي کودکان بايد در نظر گرفت، توجه به شرايط و امکانات در دسترس آنها است. نميتوان از يک کودک با امکانات محدودتر و در شرايط دشوارتر همان انتظاري را داشت که از کودک ديگري با امکانات بيشتر و محدوديتهاي کمتر. اما به هر حال، اصول مشخصي در تفسير نقاشي کودکان وجود دارد.
مثال ميزنيد؟
بله؛ مثلا خطوط نقاشي کودک به تنهايي و بدون وابستگي به محتواي اثر، ميتواند بازتابدهنده حالتهاي روحي و فکري او باشد؛ به نحوي که خطوط باز و بلند از راحتي و خوشحالي آنها حکايت ميکند و در مقابل، خطوط فشرده و کوتاه حاکي از ضعف عصبي آنها است. در عين حال، خطوط کوتاه و ناپيوستهاي که احساس ميشود کودک در کشيدن آنها دچار ترديد شده يا از کشيدن آنها منع شده، نشانه خجالتي بودن او است. فضاي نقاشي هم يکي ديگر از ارکان نقاشي است که نشاندهنده نحوه ارتباط و شيوه واکنش نشان دادن کودک به محيط اطراف است. بچههاي خجالتي و کم رو که اعتماد به نفس پايينتري دارند، معمولا ترجيح ميدهند در يک کاغذ کوچک يا در گوشه صفحه يا در قسمت محدودي از فضاي صفحه نقاشي بکشند. کودکان غمگين و گوشهگير معمولا نقاشيهايشان را متمايل به سمت چپ کاغذ ميکشند و بچههايي که خطخطيهايشان را در مرکز کاغذ قرار ميدهند، معمولا بر احساساتشان توجه و تمرکز بيشتري دارند. از طرفي، تعداد رنگهاي به کار رفته در نقاشي کودکان نيز از اهميت زيادي برخوردار است.
منظورتان اين است که تعداد رنگ ها در نقاشي کودکان بيانگر حالات دروني آنها است؟
ببينيد؛ بچههايي که در زندگي با مشکلات بيشتري مواجهاند، مثل بچههاي طلاق و ساير بچههايي که به هر ترتيب در زندگيشان شوک بدي به آنها وارد شده، معمولا در نقاشيهايشان بيشتر از 3 رنگ استفاده نميکنند و اغلب اوقات، يکي از اين 3 رنگ نيز بنفش است که علاقه کودکان به اين رنگ، گوياي اضطراب آنها است. درمقابل، بچههايي که آسودگي بيشتري دارند، معمولا بيشتر از 5 رنگ در نقاشيهايشان استفاده ميکنند. براي بيشتر بچهها، نقاشي کشيدن به مثابه يک سرگرمي جذاب است و نتيجه نقاشي چندان مورد توجهشان نيست. به همين دليل، به مربيان مهد کودک نيز توصيه ميشود به روند نقاشي اهميت بدهند و امکانات کافي را براي بچهها فراهم کنند. ضرورتي ندارد که آنها حتما از رنگهاي واقعي در نقاشيهايشان استفاده کنند و لزومي ندارد که هميشه برگها را سبز بکشند. البته بچههايي که در زندگي با مشکلات بيشتري مواجهاند، معمولا اثر رنگها را با فشار بيشتري روي کاغذ وارد ميکنند و بيشتر اوقات، نقاشيشان فقط خطخطي است.
اين درست است که بگوييم اولين کسي که کودک در نقاشيهايش ميکشد، مهمترين فرد از لحاظ عشق و علاقه يا ترس و دلهره در زندگي اوست؟
خب؛ شکل اول معمولا همان کسي است که ذهن کودک را بيشتر از ديگران به خود مشغول کرده است. بچهها اين شکل را با دقت زياد و رعايت جزييات بيشتري ترسيم ميکنند و برعکس، کماهميتترين فرد براي کودک، يا اصلا نقاشي نميشود يا کوچکتر و دورتر از همه و با کمترين جزييات ممکن نقاشي ميشود. اگر کودک، تصوير خودش را در نقاشيهاي خانوادگي نکشد، اين امر نشانه عدم احساس راحتي او در خانواده است. چيزي که من در نقاشي کودکان به آن توجه ميکنم، همين جزييات است زيرا جزييات نشانه هوش است و بچههايي که جزييات را بهتر ميکشند معمولا باهوشترند. بچهاي که هر 5 انگشت دست آدم را توي نقاشيهايش ترسيم ميکند، بچه باهوشي است. باهوشها معمولا با دقت زيادي تمام اعضاي بدن را ميکشند و فراموش کردن برخي از اجزا شايد فقط از سر بيتوجهيشان باشد اما اگر کودکي هميشه يک عضو يا يک چيز مشخص را نکشيد، اين ميتواند معناي خاصي داشته باشد.
والدين در اين بين چه نقشي دارند؟
نبايد اين نکته را ناديده گرفت که در دادن موضوع نقاشي به کودکانمان نيز بايد از موضوعات کلي و ملموس استفاده کنيم. مثلا از آنها بخواهيم يک مزرعه خوشحال، يک محل خطرناک يا يک دنياي تميز را نقاشي کنند. مهمترين رکن در نقاشي کودک، خوشحالي است. بچه ميتواند حتي يک کوسه را خوشحال بکشد. بايد اجازه بدهيم بچهها بدون محدوديت نقاشي بکشند و آموزشهايمان را به بعد از 7 سالگي موکول کنيم زيرا تا قبل از اين سن، بازي و نقاشي آزاد به مراتب بهتر و مفيدتر از هر آموزشي است. از طرفي، کپي کردن از نقاشي ديگران، مانع بروز خلاقيت کودکان ميشود و تکرار اين کار ميتواند نشانه ضعف اعتماد به نفس کودک باشد اما در مقابله با چنين مواردي، واکنش شديد و مستقيم والدين نه تنها مشکلي را حل نميکند بلکه موجب افزايش حساسيت و گرايش بيشتر کودک به اين کار ميشود. در چنين شرايطي بهتر است از يک مشاور يا کارشناس کمک خواست. البته نبايد فراموش کرد که اصلا نيازي نيست بچهها حتما خوب نقاشي بکشند يا در آينده يک نقاش ماهر و حرفهاي بشوند زيرا نقاشي براي کودکان صرفا ابزاري است براي بالا بردن کيفيت رشد روحي، عاطفي و فکري.
و سوال آخر اينکه آيا ميل به نقاشي کشيدن در همه کودکان وجود دارد؟
بله؛ حتي نقاشي نکشيدن يک بچه ميتواند نشانه ضعف او در برقراري ارتباط با ديگران يا بيعلاقگي او به برقراري چنين ارتباطي باشد اما کمبود امکانات نقاشي، پافشاري والدين در نقاشي کشيدن کودکان يا بيتوجهي آنها به نقاشي کودک و به ويژه تمسخرشان ميتواند زمينههاي بيانگيزگي بچهها را فراهم کند. به همين دليل توصيه ميشود خطخطيهاي کودکتان را تشويق کنيد زيرا اين کار به افزايش اعتماد به نفس و شکوفايي خلاقيت آنها منجر ميشود. کمترين تشويق بزرگترها معمولا تعريف و تمجيد شفاهي از نقاشي کودکان است و نصب نقاشي آنها به ديوار اتاق نيز ميتواند يکي از بزرگترين تشويقها براي کودکان باشد. اگر ميخواهيد انگيزه نقاشي را در بچههايتان بيشتر کنيد، بهتر است خودتان هم با فرزندتان همراه شويد. يک کاغذ برداريد و بدون اينکه به کودک نشان دهيد چه ميکشيد، با حالتي کودکانه سعي کنيد در حال نقاشي کردن، حس کنجکاوي او را تحريک کنيد و بعد از تمام شدن نقاشي، آن را به خود کودک و ساير اعضاي خانواده نشان دهيد و پيشاپيش از ديگران بخواهيد در برابر نقاشيتان هيجانزده شوند. در عين حال، ساعتي از روزهاي تعطيل خودتان را به کار با رنگ و ترکيب آنها با هم (حتي رنگهاي پلاستيک ساختمان) اختصاص بدهيد و از کودک بخواهيد در مورد نقاشيهايش برايتان توضيح بدهد و مطمئن باشيد با استفاده از اين روشها موجب ارتقاي سلامت روان فرزندتان خواهيد شد.
نقاشی:
خطوط نازک و هماهنگ در نقاشی کودک نشان دهنده ی سازگاری کودک است.
خطوط کوچک وفشرده نشانه ی ناراحتی درونی کودک است.
خطوط مارپیچ نشانه ی پرخاشگری در کودک است.
خطوط نازک وملایم احساسات عاطفی کودک را میرساند.
خطوط کوتاه خجالتی بودن و خطوط کمرنگ کمبود جوش وخروش را میرساند.
اگر در صفحه نقاشی بیشتر از نصف صفحه خالی بماند ونقاشی کوچک باشد نشانه ی اعتماد به نفس پایین کودک است.
اگر کودک مرتب نقاشی کند وپاک کند نشانه ی ترس و اضطراب درونیست.
در مورد نقاشی خانه اگر در وپنجره ای برای خانه نکشد نشانه ی وابستگی شدید به مادر است
بهترین نقاشی که نشانه ی روان سالم در کودک است کشیدن خانه با دود کش و پنجره ودر و پرده و آنتن است.
خورشید در نقاشی کودک نماد پدر است .خورشید با چشم و ابرو رابطه ی خوب با پدر را میرساند و خورشید سیاه تیرگی رابطه با پدر را میرساند.
اگر کودک آدمکی را نقاشی کند:
سر بزرگتر از بدن ناسازگاری کودک را میرساند.
سر به تنهایی بدون بدن اضطراب را میرساند.
سر کوچک تن بزرگ نشاندهنده ی دروغگو بودن کودک است.
بچه های وسواس برای آدمکها انگشت نمیگذارند.
در نقاشی کودکان زمین نماد ثبات آسمان نماد همت و پاکی ماه وستاره نماد خلا و نیستی ماشین نماد قدرت گل نماد مسایل جنسیست خصوصا گل رنگی!
ابر نماد پنهان کاری تپه نماد وابستگی به سینه مادر وکوه نماد استقامت است
●حیوانات
اگر در نقاشی كودك شما تصاویر حیوانات دیده می شود ممكن است دلایل مختلفی وجود داشته باشد كه شما با صحبت كردن با كودك پی به آن می برید. كودكی كه در روستا زندگی می كند و یا حیوانات خانگی دارد و یا عاشق حیوانات باشد و یا حتی زیاد به باغ وحش برود طبیعی است كه حیوان بكشد. پس فرهنگ و طرز زندگی كودك در خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر كودك به نوعی با حیوانات رابطه نداشته باشد و حیوان برای او در دسترس نباشد تصویر حیوان در نقاشی او اهمیت خاصی پیدا می كند. گاهی ممكن است كودك احساس گناه و تقصیری را كه تجربه كرده و جرأت نكرده آن را ابراز كند در نقاشی و در قالب حیوان نشان دهد.
مثلاً كودكی ممكن است به دلیل اینكه دیشب درجایش خرابكاری كرده و سرزنش شده احساس گناه كرده باشد و در نقاشی اش شكل حیوان خاصی را مثل مارمولك بكشد. كشیدن حیوانات درنده نشانه فشارهای درونی مخفی كودك است. مثلاً كودكی كه نسبت به برادر كوچكتر تازه به دنیا آمده اش حسادت می كند، در نقاشی ممكن است گرگ بكشد كه این نشان دهنده ترس و دلهره كودك از تازه وارد كوچولو است.دوستان خوبم، توجه داشته باشید كه درتجزیه و تحلیل نقاشی كودكان كه كاری بسیار ظریف و حساس است چون یك كار تخصصی و تجربی است شما رأی قطعی نمی دهید. كودك شما باید خودش به میل خودش موضوع نقاشی را اتنخاب كند.
شما نباید بالای سر او بنشینید و به او مداد رنگی به میل خودتان دستور بدهید. او در نقاشی كردن باید آزادی كامل داشته باشد. در پایان نقاشی از كودك بخواهید كه در مورد تصاویر كشیده شده برای شما حرف بزند. این گونه اطلاعات به شما در تجزیه و تحلیل نقاشی كودك كمك می كند. كودكان را به كشیدن تشویق كنید اما آنها را مجبور نكنید كه همین الان برای شما نقاشی بكشند.
روانشناسان به طرق مختلف درباره کودکان تحقيق کرده اند که يکي از مهمترين آنها تجزيه و تحليل نقاشي هاي کودکان است. نقاشي، کودک را در مراحلي که حواث اطراف خود را دسته بندي و عرضه مي کند و روند تکامل يافته اي را از زمان خط خطي کردن ساده تا زماني که خطوط معني دار و مبتني بر قوانين پرسپکتيو و شالوده منطقي را رسم مي کند مي توان چيزي شبيه خواب و رويا معني کرد. نقاشي مانند خواب و رويا به کودک فرصت مي دهد اطلاعات و اعمالي را که از دنياي بيرون کسب مي کند از هم جدا و سپس آنها را دوباره تنظيم کند.
در نقاشي همانند خواب و رويا کودک خود را از ممنوعيت ها رها کرده در حالي ناخدا آگاهانه درباره مسائل، کشفيات و مشکلات و دلهوره هايش صحبت مي کند. به همين دليل اگر آموزش نقاشي را بر پايه تصحيح نقاشي قرار دهيم در آن به کودکان از سنين پايين کمترين کپي و تقليد کردن از مدل را بياموزيم مرتکب اشتباه شده ايم. در نقاشي کودک خطي که بر تصوير صورت برادر کشيده است يا حذف شدن، به کارگيري رنگ خاص، از ميان بردن يا بيش از حد بزرگ جلوه دادن بعضي حوادث، همگي حکايت از نشانه ها و علائمي مي کند که داراي معاني روشن هستند و بزرگسالان با کمي شناخت و دقت قادر به مشاهده و تعبير آن مي شود.
کودک يک ساله مداد را در دست مي گيرد ولي به سهولت نمي تواند روي کاغذ خط بکشد.مداد را روي کاغذ مي کوبد و سرانجام کاغذ را پاره مي کند). کراني و مارتين مي گويند: « توانايي ترسيم خطهاي افقي قبل از خطهاي عمودي ظاهر مي شود (
-کودک 18 تا 20 ماهه موفق به کشيدن خط مي شود.
- در 2 سالگي خطهاي دايره اي يا زاويه دار ظاهر مي شود.
- در 2 سال و نيمي به علت افزايش قدرت عضلات، وقتي خطي را رسم مي کند با چشم مراقب است که خط از محدوده تعيين شده خارج نشود.
- در 3 سالگي فقط لذت بردن از حرکت يا فشار مداد روي کاغذ نيست، بلکه مايل است احساسات دروني خود را که در ارتباط با تجربه هاي زندگي کوتاه است را بيان کند. در 3 سالگي خطهاي عمودي را بيشتر از افقي رسم مي کند. خط عمودي بيانگر اظهار وجود کودک است و توسعه آن نشان مي دهد کودک از وجودش آگاه است. در اواخر 3 سالگي شروع به کشيدن اشکالي شبيه خانه يا خورشيد مي کند.
- در 4 سالگي خط نگاري هاي او جمع مي شود و حتي براي بزرگسالان نيز معنا پيدا مي کند.
- در 5 تا 6 سالگي امکان دستيابي کودک به درک حروف الفبا يا نوشتن که بيشتر از رسم و نقاشي جنبه آموزشي دارد، فراهم مي شود.
رنگها:
بين نقش رنگ و زندگي عاطفي کودک با در نظر گرفتن دوران تکاملي او يک حالت متوازي است.
- 3 تا 6 سالگي کودک بيشتر تحت تأثير فشارهاي دروني است، بنابراين علاقه وافري به استفاده از رنگ دارد و آن را مقدم بر شکل ظاهري مي داند ولي به تدريج که سن او بالا مي رود از وابستگي اش به رنگ کم مي شود و علاقه او به تقدم شکل بر رنگ فزوني مي يابد.
- هر قدر کودک کوچکتر باشد رنگ هاي زنده تر را به کار مي برد. در کودکستان کودکان ترجيح مي دهند رنگ هاي گرم و تند استفاده کنند و فقط کودکاني که در خانه تحت نظارت شديد هستند رنگ هاي سرد را انتخاب مي کنند که علت اصلي به مشکلات عاطفي و رواني مربوط مي شود.
- فقدان رنگ در تمام يا قسمتي از نقاشي نشانگر خلاء عاطفي و گاهي دليل بر گرايش هاي ضد اجتماعي است.
- کودکان سازگار در نقاشي هايشان به طور متوسط از 5 رنگ مختلف استفاده مي کنند.
- کودکان گوشه گير يا آنها که ارتباط با دنياي خارج را دوست ندارن از يک يا دو رنگ بيشتر استفاده نمي کنند.
- علاقه واقعي کودک به رنگ زماني شروع مي شود که او سعي در کشيدن شکلهايي مي کند. اين مرحله تا 7 يا 8 سالگي به درازا مي کشد. کودک براي استاده از رنگ ها فقط تحت تأثير احساسات خود قرار دارد. مثلا ممکن است چمن را بنفش بکشد چون هم مي خواهد چمن را نشان دهد و هم از رنگ بنفش خوشش مي آيد.کودک در حين بزرگ شدن به تدريج ارتبازط ميان اشيا و رنگ حقيقي آنها را درک مي کند، ولي بدو امر اين موضوع فقط در مورد چيزهايي است که برايش ارزش عاطفي دارند؛ مثلا اگر مادرش موهاي بور داشته باشد هر زني را که مي کشد موهايش را بور مي کند زيرا اين رنگ برايش انباشته از نيروي عاطفي است.
نماد رنگها:
رنگ ها تحت تأثير عوامل جسمي و رواني و در فرهنگ هاي مختلف داراي معاني خاصي است. در قبايل موزامبيک رنگ سياه رنگ خوشي و شادي و قرمز تقريباً در همه جا معناي قدرت را القا مي کند, زيرا با خون که به معناي زندگي است هم رنگ است.
در مذهب اهالي تبت و مردم مسيحي نماد عفت و پاکي زنانه، رنگ آبي است که نشانه صلح نيز هست. در کابوکي ژاپن رنگ قرمز نشانگر شيطان و ابليس، رنگ سفيد و طلايي مخصوص رهبانيت الهي است. رنگ زرد نشان دهنده شادماني است، رنگ آبي نشانگر ترس و غم و رنگ سبز نشانگر بوالهوسي است.
از نظر رواني 2 گروه رنگ هاي گرم ( قرمز، زرد و نارنجي ) و رنگ هاي سرد ( سبز، آبي و بنفش ) با هم تفاوت عميق دارند. رنگ هاي گرم تحريک کننده، سبب فعاليت و جنب و جوش، الهام دهنده روشني و شادي زندگي و مولد حرکت هستند. در حالي که رنگ هاي سرد حالت هاي انفعالي، سکون، بي حرکتي و تلقين کننده غم و اندوه هستند. رنگ هاي خنثي ( خاکستري ) مبين درونگري، استدلال، خودمختاري و حمله وري و تمايل به آغشته سازي است.
رنگهاي سرخ در ابتدا مورد توجه کودکان خردسال است. بعد ها مبين فعاليت هاي غير دوستانه و پرخاشخويي مي شود.
آنها که قواعد و قوانين را به درستي قبول ندارند ولي مي کوشند تا خود را با آن منطبق کنند و ديگر آنها که از نظر رشد و تکامل به مرحله درک قوانين و قواعد اجتماعي رسيده اند و مي کوشند در عمل آنها را به کار برند, از آبي استفاده مي کنند.
رنگ سياه منع، ترس، تشويق، وسواس و اضطراب است. رنگ نارنجي آرامش و خوشي را به ياد مي آورد.
رنگ سبز گوياي عکس العمل عليه نظام هاي خشک و طاقت فرساست. رنگ بنفش تمايلات درهم و برهم و نامتجانس را نشان مي دهد.
موضوع نقاشي و شخصيت کودک:
کودک با تمام وجود و شخصيت ذهني و عاطفي خود نقاشي مي کند. موضوعاتي که در نقاشي کودکان ديده مي شود آدم، خانه، درخت، خورشيد، ماه، حيوانات و خانواده است.
شکل آدم:
هنگامي که کودک شکل آدمي را مي کشد پيش از هر چيز شکل خود يا درکي که از بدن و تمايلات دارد را بيان مي کند. اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد، احتمال بسياري وجود دارد که کودک کاملا سازگار باشد. اگر اگر آدمک مثلا در اندازه اي خيلي کوچک يا در گوشه اي از کاغذ کشيده شده باشد به معناي آن است که کودک خود را کم ارزش و از ديگران پايين تر مي داند. اگر اين کم بها دادن به خود در چند نقاشي کودک ادامه پيدا کرده باشد نشانگر خجالتي بودن اوست که ممکن است تا حد تمايل به ناپديد شدن نيز پيش برود. در نقاشي فقدان دست و بازو نيز علامت کم بها دادن به خود و عدم امنيت است.
کودکاني که خود را بالاتر از بقيه مي دانند آدمک هايي با اندازه بزرگ رسم مي کنند. اين نوع نقاشي مخصوص کودکاني است که اختلال عاطفي دارند يا به طور معمول کودکاني هستند زودرنج و حساس که هميشه فکر مي کنند مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند.
خانه:
خانه نماد پناهگاه و هسته اصلي و گرمي خانواده است که ممکن است مورد علاقه يا تنفر کودک باشد.
- زندگي سعادتمند در خانه باغچه، گل، درهاي بزرگ، پنجره و دودکش بخاري را مي کشد، خانه خانه با حالت دلباز عرضه مي شود.
- خانه بدون در ورودي در 5 تا 8 سالگي نشانه خجالتي بودن کودک و وابستگي شديد به مادر، بعد از 8 سالگي نشانگر احساس خود کوچک بيني و تنهايي کودک در نوجواني نشانگر شرم و حياي زياده از حد و داشتن احساسات رقيق است. هنگامي که پدر و مادر جدا شده باشند خانه به دو قسمت تقسيم مي شود و اغلب داراي دو در ورودي است که يک قسمت از خانه نماد زندگي خانوادگي واقعي و در ديگر نشانه زندگي تحميل شده به کودک است.
- خانه به صورت قصر به منزله پناهگاهي مطلوب است.
- خانه به صورت زندان نشانگر فشارهاي خانوادگي و ناسازگار و از هم پاشيده است.
- کوچه امکان خارج شدن از خانه و محيط محدود خانواده و بالاخره از خود بيرون آمدن است.
- جاده به صورت پيچ وخم مبين مشکلات در برقراري ارتباط با ديگران است. خيابان هاي باز و عريض شادي و صداقت را نشان مي دهد.
- کوچه تنگ و بسته کمبودهاي عاطفي را القا مي کند.
- افراد پويا و خيالپرور بيشتر به ترسيم امواج دريا يا پرندگان مي پردازد.
درخت:
براي تحليل نقاشي درخت بايد 3 قسمت آن مشخص شود: ريشه، تنه و شاخه ها و برگ ها.
ريشه درخت در زمين فرو رفته و درخت را تغذيه مي کند نماد نا خداگاه نشانه هاي دروني است.
تنه بيانگر مشخصات دائمي و عميق پايدار شخصيت است. شاخه ها و برگ ها بيانگر طريق ارتباطي کودک با دنياي خارج است.
بچه ها در سنين پيش دبستاني تنه درخت را بلند ترسيم مي کنند ولي پس از اين سن بلند بودن درخت نشانگر عقب افتادگي فکري يا بيماري عصبي يا آرزوي بازگشت به دنياي دوران کودکي پيش از مدرسه است.
تنه درخت اگر کوتاه کشيده شود نشانگر جاه طلبي و بلند پروازي کودک است. تنه درخت اگر کج کشيده شود نشانگر عدم ثبات کودک است و تنه صاف نشانگر ثبات فکري کودک است . برگهاي زياد و درهم بيانگر شخصيت در خود فرو رفته کودکي است که آمادگي تغيير و تحول ندارد.
درختي که شاخه هاي آن به هر سويي کشيده شده اند ( درختي که شاخه هاي فراوان دارد ) نمايانگر حساسيت شديد کودکي است که مسائل را به سادگي مي فهمد و قادر به ارتباط با ديگران است و در عين حال به راحتي مي تواند خود را با محيط سازگار کند.
خورشيد و ماه:
تصوير خورشيد بيانگر امنيت، خوشحالي، گرما، قدرت و به نظر برخي نماد پدر مطلوب است.
خورشيد به طور کامل در حال درخشيدن نشانگر رابطه خوب پدر و کودک است.
خورشيد پشت کوه نشانگر ارتباط نا مطلوب پدر با کودک است.
خورشيد به رنگ قرمز تند يا سياه نشانگر ترس کودک از پدر است که مضطرب کننده است.
طرز کشيدن به حال و حوصله لحظه اي کودک نيز بستگي دارد. بايد پي در پي در نقاشي هايش باشد تا بتوانيم درباره او قضاوت کنيم.
ماه بيشتر نشانگر نيستي است زيرا او زماني که خورشيد يعني نماد زندگي ناپديد مي شود ظهور مي کند. بسياري از کودکان ماه را در نقاشي هايي که از قبر و قبرستان مي کنند به کار مي گيرند.
مراحل تكاملي چهره نگاري:
در ابتدا اشيا از نظر كودكف فقط خانه و آدمك است. در 3 تا 4 سالگي كودك سعي مي كندتصوير شخص يا اشخاص را بكشد.اين تصاوير شامل يك دايره بجاي سر،و در اطراف آن چند خط به عنوان بازوها و پاها است. علت ساده بودن نقاشي در اين سنين ناشي از عدم شناخت تكنيك نقاشي نيست، بلكه اين درست همان تصويري است كه كودك از بدن در ذهن دارد.كودك در سالهاي اول زندگيش هنگام كشيدن آدمك بدن را فراموش ميكند، زيرا به نظر او وظيفه و عمل بدن مهم نيست.بعد از اين مرحله كم كم در داخل دايره، دو چشم بزرگ نمايان مي شود. مرحله بعدي گوشهاست كه خيلي بزرگ هستند.
در 6 سالگي تصوير كودك از بدن خود در مغزش كاملتر است و داراي 2 دست و گردن است كه در انتهاي بازو قرار گرفته اند. بلندي آدمك معمولاً 4 برابر پهناي آن رسم مي شود. 10 سال طول ميكشد تا كودك بتواند تصوير كاملي با تمام اعضا و حركات بدن رسم كند. به گفته گودينف، اصولاً نقاشي آدمك نشانگر پختگي فكري كودكان است