مبانی نظری مسئولیت کیفری اطفال
2-1-مفاهیم
در اینجا به تعریف مفاهیم اصلی از قبیل طفل،دوران کودکی،نوجوانی،بلوغ و مهمتر از همه مسئولیت کیفری پرداخته می شود.
2-1-1-طفل
منظور از طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد. در ادبیات حقوقی کشورهای مختلف دنیا برای مصداق فرد انسانی از لحظه آغاز حیات تا قبل از بزرگسالی واژه های متعددی را بکار می برند. این اصطلاحات عبارتند از: جنین، نوزاد، کودک، طفل، خردسال، طفل غیر ممیز، طفل ممیز، طفل ممیز نابالغ، طفل غیربالغ، جوان و نوجوان و... که هریک از آنها ضمن اینکه قلمرو مشترکی دارند اما در عین حال مفاهیم مستقل و مراحل خاصی از سیر تکامل فرد انسانی را ترسیم می نمایند.
2-1-1-1-معنای لغوی طفل
از نظر لغوی، طفل به معنای خرد و کوچک و در مورد انسان به کم سالی و خردسالی تعبیر شده است، بنابراین صغیر نقطه مقابل کبیر و به معنای کودک است.(معین؛ 2148، 1363) راغب می گوید: طفل، تا وقتی گفته می شود که بدن او نرم باشد، در اقرب گوید: به کوچک هر چیز، طفل گویند و در نهایه آمده است: طفل به معنی بچه است که بر پسر و دختر و جمع اطلاق می گردد.(ارجمند دانش، 226، 1378)
2-1-1-2-معنای اصطلاحی طفل
در اصطلاح فقه و حقوق، شخصی که به سن بلوغ نرسیده باشد به عنوان طفل شناخته می شود، چه اینکه بلوغ اصطلاحا به ادراک و رسیدن به مرحله معینی از رشد جسمی و روانی اطلاق می شود..(جابری عربلو، 61، 1362)از نظر علمای حقوق نیز:” طفل یا صغیر به کسی گفته می شود که از نظر سن به نمو جسمی و روحی لازم برای زندگی اجتماعی نرسیده باشد” .(عبادی، 5، 1375)از نظر این کنوانسیون حقوق کودک، افراد انسانی کمتر از ۱۸ سال، کودک محسوب می شوند، مگر اینکه در قوانین داخلی آنها کمتر تشخیص داده شود.(حبیبی ، 15، 1375)بنابراین طبق این معاهده، تشخیص اینکه طفل کیست؟ نسبت به قوانین داخلی هر کشور متفاوت خواهد بود. بنابراین در معاهده مذکور اصطلاح طفل یا کودک به کار برده شده است. بدین ترتیب هر چند از نظر لغوی و اصطلاحی به شخصی که به مرحله بلوغ نرسیده باشد طفل گفته می شود، لکن تعیین این مرحله و میزان و حدی از رشد که ملازم با بلوغ است مورد اختلاف بوده و ضابطه تشخیص آن امر متفق القول نیست.چه اینکه آثار حقوقی و غیر حقوقی فراوان بلوغ بر اهمیت و لزوم دقت در تغیین ضابطه روشنی برای آن می افزاید. در تالیفات فقهی، سه طریق برای احراز بلوغ مقرر شده است که عبارتند از: رشد جنسی، روئیدن موی خشن در شرمگاه و رسیدن به سن ۱۵ سال تمام قمری برای پسر و ۹ سال تمام قمری برای دختر. بنابراین از نظر شرعی سن نه یک عامل قطعی تعیین کننده بلکه به عنوان اماره ای بر بلوغ دانسته شده است. بر مبنای قول مشهور فقها ، بلوغ پسر در ۱۵ سالگی و دختر در ۹ سالگی فرا رسیده و ورود به ۱۶ و ۱۰ سالگی موجب خروج شخص از احکام و مقررات مربوط به طفل خواهد بود.(کار، 115-103، 1378)
2-1-2-مراتب طفولیت
همهی تغییرات وتحولاتی که از زمان تشکیل سلول تخم تا هنگام مرگ در انسان روی میدهد، رشد حرکتی مستمر، دائمی وپیوسته بهعلاوه گامی آهسته وزمانی همراه با جوش وخروش است.با این تعریف از رشد، اکنون به بررسی رشد جسمانی، شناختی، عاطفی واخلاقی کودک از تولد تا اواخر کودکی که همان دوران طفولیت نامیده می شود پرداخته می شود.
در دوره طفوليت تا سن 9 سالگي با رشد جسمي و رواني، شخصيت طفل تکوين يافته و بين 9 تا 12 سالگي دورهي تکامل عقلاني و منطبق شدن با وضع محيط و دورهاي ثبات آغاز ميشود. در زمان گذشته اغلب والدين تصور ميگردند که طفل در سنين طفوليت، فقط نيازمند توجه و مراقبت جسماني است و اگر کودکي از نظر تغذيه، پوشاک، بهداشت، مسکن و امکانات تحصيلي در مضيقه نباشد، ميبايست در رشد و بلوغ جسماني و همچنين رشد استعدادهاي تحصيلي از همه جلوتر باشد. (شامبياتي، 28، 1383)
اگر کودک محيط مناسب رشد خود را پيدا کند و انرژي متراکم وجودش در شرايط و فضاي مناسبي و در جهت صحيح مصرف شود، از لحاظ بهداشت رواني تعادل روحي، رواني، و اخلاقي او بهم نخواهد خورد. (شامبياتي، 28، 1383)
در اين دوره چون طفل از لحاظ قواي جسماني و رواني ضعيف و متکي به بزرگترهاست و نياز و حوائج اوليه او را والدين فراهم ميکنند، لذا کمتر مرتکب جرم شده و اعمال آنان بيشتر تحت تاثير بزرگترها صورت ميگيرد. (شامبياتي، 28، 1383)
در اين دوره نبايد طفل را از فعاليتهاي طبيعي بازداشت و در مقابل خواستهها و تمايلاتش سد و مانع ايجاد کرد، بلکه طفل بايد اين دوره را بطور طبيعي و آزاد سپري کند. والديني که در مقابل خواستهها و نيازهاي جسمي و رواني کودک ميايستند، تاثير و نفوذ خود را نسبت به او شديداً از دست داده و مانع رشد و شکوفايي استعدادهاي نفته در وجود او خواهند شد. (شامبياتي، 28، 1383)
2-1-2-1-کودکی
كودک يا بچه به انسان خردسال (دختر و پسر) گفته مي شود. برابر ديگر كودک در زبان فارسي واژه بچه مي باشد. واژه كودک از ريشه واژه پهلوي[1] به معناي كوتاه ميباشد (عميد، 192، 1389 )و با واژه هاي كوتاه و كوچک هم خانواده مي باشد. اين واژه به بزرگ نشدن و سادگي و پاكي نيز اشاره دارد. فقهاء به جهت تأثيرات خاصي كه دوره ی كودكي در حقوق و تكاليف دارد اقدام به تعريف آن نموده اند. از نظر عرف دوره كودكي پس از نوزادي شروع و تا رسيدن به سن قانوني ادامه مي يابد. حد فاصل ميان نوزادي و نوجواني را عرف عام دوره اي كودكي مي گويند، فقها هم در بخش هاي وسيع از فقه به تناسب بحث، به تعريف كودک پرداخته اند. «الصغير وهو الذي لم يبلغ حد البلوغ محجور عليه شرعا ال تنفذ تصرفاته في أمواله» صغير كسي است كه به حد بلوغ نرسيده باشد، اين شخص از تصرفات در اموال خود ممنوع خواهد بود و در ادامه مي افزايد: هرچند كه در كمال تميزي و رشد باشد و تصرفاتش در نهايت سود و صالح صورت گيرد (الموسوي الخميني، 4131 41، 1314 ق)
علماء حقوق ذيل كلمه صغير مي گويند: پسر و دختري كه به بلوغ شرعي نرسيده است از محجورين است، به محض رسيدن به بلوغ حجر او محو مي شود، بدون اين كه احتياج به صدور حكم از سوي حاكم شرع باشد، اگر پيش از بلوغ به حدي رسد كه داراي تميز باشد او را صغيرمميز گويند. (جعفر لنگرودي، 3252، 1381)
همچنين ذيل واژه ی بلوغ مي نويسند: سن بلوغ و رشد با پيدايش يكي از پنج وضعيت براي طفل حاصل مي شود كه عبارت از روئيدن موي در بعض قسمت هاي بدن، (در صورت، زير بغل و اطراف آلت)، احتالم در پسران، حيض در دختران، رسيدن به سن 9 سال تمام در دختران و 15 سال تمام در پسران، و استعداد بارور شدن دختران خواهد بود.
در كنوانسيون حقوق كودک سازمان ملل متحد، كودک به هر انساني كه زير هجده سال تمام باشد گفته ميشود؛ مگر اين كه مطابق قانون حاكم بر آن شخص، سن كمتري براي رشد او مقرر شده باشد.[2]
در برخي از كشورها براي دوره تميز، سني معين شده و اگر كودک به آن سن رسيده باشد، مميز محسوب مي گردد. براي نمونه قانون مدني آلمان، سن هفت سال تمام را پايان دوره عدم تميز كودک ميداند و از آن به بعد كودک، مميز محسوب ميشود. در اين قانون يكي از گروه كساني كه اهليت استيفا به دست خودشان را ندارند، كودكاني نام برده شده اند كه هنوز هفت سالشان تمام نشده است.
2-1-2-2-نوجوانی
دوره ی نوجوانی به عنوان مرحله ای که طی آن فرد از دوران عدم مسئولیت کیفری ایام طفولیت فاصله گرفته است.و البته هنوز نیز آماده و محیا برای پذیرش مسئولیت تام کیفری ایام بزرگسالی نیست،بسیار مهم و از منظر حقوقی چالش برانگیز است.ملاک و مبانی مسئولیت کیفری در فقه و حقوق رسیدن فرد به سن بلوغ شرعی و سن بلوغ شرعی نیز به معنای رسیدن فرد(دختر،پسر)به سن خاصی است که در شرع و قوانین مقرر شده است.
در اصطلاح حقوق كيفري، نوجوان به كسي اطلاق ميشود كه فاقد پختگي جسمي، ذهني، عاطفي و رواني لازم براي پذيرش مسئوليت اخلاقي و اجتماعي است اجتماعي به ويژه در زمينة امور كيفري بايد در نظام حقوقي به گونه اي تعيين شود كه وي بتواند مسئول رفتار خود شناخته شود. در زمينة مسئوليت كيفري كودك اصوال در نظام هاي حقوقي، با توجه به مفهوم مزبور، حداقل سني كه پايينتر از آن فرد فاقد مسئوليت است و نيز سن مسئوليت كه پس از آن بزرگسال تلقي شده و داراي مسئوليت كيفري تام است، تعيين مي شود.
نوجوانی دوره ای از حیات فرد است که طی آن افراد از مرحله ی کودکی به واسطه ی بلوغ جسمی و فکری عبور کرده ولی همچنان قابلیت های بزرگسالی را به صورت کامل ندارند،لذا از سویی کودک نیستند و از سوی دیگر نیز بزرگسال به حساب نمی آیند.
اگر براساس تعاریف قانون مدنی،مجازات اسلامی و آئین دادرسی کیفری ،کودک را همان طفل پیش از رسیدن به سن بلوغ محسوب نمائیم.در این میان از سن بلوغ تا رسیدن به سن هجده سالگی،افرادی تحت عنوان نوجوان در متن قوانین با یکسری استثنائات نظیر و مشابه اطفال و کودکان مواجه هستند که این امر رابطه ی تنگاتنگی را بین مفهوم کودک و نوجوان به وجود آورده است.
طبق رای وحدت رویه ی هیئت عمومی دیوان عالی کشور مورخ 3/10/1364 فردی که به سن هجده سال تمام نرسیده باشد (اعم از دختر و پسر)،زمانی حق دخالت در امور مالی خود دارد و می تواند معامله ای انجام دهد که از دادگاه حکم رشد گرفته باشد و حکم رشد بسته به نظر دادگاه ،به دخترانی که بیش از نه سال وپسرانی که بیش از پانزده سال سن دارند،داده خواهد شد.به این ترتیب ممکن است دختری سیزده ساله از دادگاه حکم رشد بگیرد،ولی دادگاه دیگری حتی برای دختر هفده ساله حکم رشد صادر نکند.
اصولا دشوارترین دوران حیات یک انسان از نظر تربیتی دوره ی نوجوانی است.این دوره که حدود سنی 12تا 18 سال را دربرمی گیرد،منطبق بر دوران راهنمایی و دبیرستان است.بیشترین مشکلات تربیتی در این دوره پیش می آید و غالبا در همین دوره است که فرزندان یا از دست می روند یا در مسیر سعادت گام بر می دارند.(سادات؛ 31، 1375)
هم زمانی این دوره با پدیده ی بلوغ سبب می شود که این دوره از زندگی انسان از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار باشد.بلوغ به مانند زمین لرزه ی شدیدی است که سرتاسر وجود نوجوانی را با تکانی شدید به حرکت درآورده و ذخایر پنهانی در وجود او را بیرون می ریزد و او را در شرایط جدید و ناآشنا قرار می دهد.گویی نوجوان با پدیده ی بلوغ با جهانی نو آشنا می شود و افق های جدیدی دربرابر دیدگانش گشوده می شود.
[2] -کنوانسیون 1989 حقوق کودک سازمان ملل متحد،ماده ی 1.